به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى از روانپزشک پرسیدم: شما چطور مىفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟ روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب مى کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار مىگذاریم و از او مىخواهیم که وان را خالى کند
من گفتم: آهان فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتر است.
روانپزشک گفت: نه آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر مىدارد. شما مىخواهید تختتان کنار پنجره باشد؟
تفسیر:
1.راه حل همیشه در گزینه هاى پیشنهادى نیست
2.در حل مشکل و در هنگام تصمیم گیرى هدفمان یادمان نرود. در حکایت فوق هدف خالى کردن آب وان است نه استفاده از ابزار پیشنهادى
3.همه راه حل ها همیشه در تیر رس نگاه نیست...
تهاجم فرهنگی
«تهاجم فرهنگی» یکی از راه های مبارزه با ارزش ها و باورهای جامعه است. تهاجم فرهنگی؛ یعنی «تلاش برنامه ریزی شده و سازمان یافته یک گروه یا جامعه ای برای تحمیل باورها، اعتقادات، ارزش ها و اخلاقیات خود به دیگر گروه ها و جوامع.» به بیان دیگر، تهاجم فرهنگی، حمله به بینش ها و جهان بینی هاست. در تهاجم فرهنگی، افراد فرهنگ بیگانه را می پذیرند و هویت و اصالت ارزش های خودی را زیر پا می گذارند.
در تهاجم فرهنگی، به بهانه آزادی و رشد، جوان را به بی بند و باری تشویق و از این راه، شکاف عمیقی میان والدین و فرزندانشان ایجاد می کنند؛ والدینی که خواستار پای بندی فرزندانشان به ارزش ها و اصول دینی و مذهبی هستند و فرزندانی که شور و اشتیاق و علاقه شدیدی به جلوه ها و زیبایی های ظاهری فرهنگ غرب دارند. مهاجمان فرهنگی، با تضعیف و نفی هویت ملی و بومی ملت ها، کم رنگ کردن باورها و گرایش های مذهبی آنان و جای گزین کردن الگوهای خودی و تاریخی خویش، به گسترش روحیه خودباختگی و غرب گرایی میان ملت ها دامن می زنند. آنها با سست کردن پایه های ایمان و باورهای دینی، می کوشند پای بندی مردم به آموزه های دینی و انجام دادن اعمال شرعی شان را کاهش دهند. ازاین رو، گناه و حرام را امری عادی و خوب جلوه می دهند و پای بند بودن به مسائل شرعی را خشک مقدسی می نامند. اینان نمونه آشکار این شعر مولوی هستند که می گوید:
نغزها را زشت گرداند به فن زشت ها را نغز گرداند به ظن
«آنها با تحلیل های اشتباه، کسانی را که آگاهی های اجتماعی لازم ندارند، با روش های ویژه ای به پذیرش دیدگاه های خود وادار می کنند و برای از میان بردن هویت ملی ملت ها و گسترش فرهنگ خود، به رواج مُدهای مختلف دست می زنند و کالا و لباس هایی را وارد بازار می کنند که معرّف فرهنگ آنان باشد. ازاین رو، تبیین درست فرهنگ ملی و اسلامی برای جوانان و در نتیجه، ایجاد خودباوری در آنان، مهم ترین عامل مبارزه با تهاجم فرهنگی خواهد بود».
پیام متن:
ادامه مطلب ...
ماهر چه داریم و هر چه بر ما میگذرد از حب نفس است و از این انانیت است. «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک» یک چنین تعبیری است، از همه دشمنها بدتر است، از همه بتها بزرگتر است، مادر بتها است. مادر بتها، بت نفس شماست. از همه بتها بیشتر انسان به این[نفس] عبادت میکند، توجهش به این بیشتر است وتا این بت را نشکند نمیتواند الهی بشود، نمیشود هم بت باشد و هم خدا، این نمیشود هم انانیت باشد و هم الهیت باشد، تا از این بیت، از این بتخانه از این رها نشویم و پشت نکنیم به این بت، و رو نکنیم به خدای تبارک و تعالی و از این خانه خارج نشویم، یک موجودی هستیم به حسب واقع بتپرست و لو به حسب ظاهر خدا پرست باشیم، ما خدا را به لفظ میگوییم و آنکه در دل ما است خود ما است، خدا را هم برای خودمان میخواهیم، اگر خدا هم بخواهیم برای خودمان، لفظا میایستیم و نماز میخوانیم:«ایاک نعبد و ایاک نعستعین» میکوییم ولی واقعا عبادت، عبادت نفس است وقتی که توجه به خود باشد، همه جهات خودم باشد، همه چیز را برای خودم بخواهم، همه این گرفتاریهایی که برای بشر است از این نقطه شروع میشود همه این گرفتاریها از انانیت انسان است، تمام جنگهای عالم از این انانیت انسان پیدا میشود.
توصیه های اخلاقی آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی(ره) به جوانان
سعی کنید با افراد متدیّن معاشرت کنید و با افرادی که فکر و حرکت آنها شما را به گناه میکشاند همصحبت نشوید، و افکار شیطانی را از فکر خود محو نمایید. به معنویات روی آورید و در مجالس وعظ و خطابه شرکت کنید. اذکار خود را بیشتر کنید و در هر کاری از خدا کمک بخواهید.
شیطان همواره در کمین است، امّا انسان باید آنقدر تهذیب نفس داشته باشد که اجازه ندهد شیطان در او رسوخ کند و او را فریب دهد، لذا قبل از اینکه پشیمان شوید، شیطان را از خود برانید؛ زیرا خدای ناکرده اگر سریع به فکر خود نباشید، ممکن است نتوانید در آینده از القائات شیطان رها شوید. تا جوان هستید فرصت دارید خود را خلاص کنید.
ادامه مطلب ...
بیاد آورید احسان های عزت متعال را که شما را از فوق و تحت و براستی از هر جانب احاطه کرده " و داد شما را از هر چه خواستید و اگر بشمارید نعمت خدا را شمار نتوانید کرد آنرا، هرآئینه انسان بسیار ستمگار ناسپاس است. "
صحتمندی، امنیت، رزق، لباس، آب و هوا – همه دلات میکنند براینکه این دنیا برای شما ساخته شده، با اینحال از آن پی نمی برید؟ هرچه زندگی عرضه میکند دارای آن هستید، لاکن باز هم غافل از آنید" آیا ندیدهاید که خدا مسخر کرد بر شما آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، و تمام کرد بر شما نعمت های خود را آشکارا و پنهان. و از مردمان کسی هست که مکابره میکند درباره خدا بدون علم و هدایت و بغیر کتاب روشن." دو چشم، زبان، لبها، دو دست و پاها را در اختیار دارید." پس به کدام نعمت های پروردگار خود شما هر دو (انسان ها و اجنات) تکذیب میکنید؟" آیا گاهی بدون پاها راه رفتن را تصور کرده میتوانید. در حالیکه شما با خاطر آسوده به خواب میروید، بسا مردمها در بستر بیچارگی و پریشانی شب تا سحر پهلو میگردانند. آیا شما فراموش میکنید... که شما از طعام های لذیذ و نوشیدنی های گوارا لذت میبرید، چه بسا مردمان از فرط بیماری و کسالت به خورد و نوش تمایلی ندارند. فکر کنید در باره حواس دید و شنید که خداوند شما را واقف آن گردانیده. به جلد صحتمندتان متوجه شوید او از امراض جلدی که خداوند شما را رهانیده شکر کنید. باز به قوه استدلال و برهان که از آن بهره مندید بیندیشید و بیاد آورید آنان را که به بیماری های روانی مبتلاء میباشند. آیا حاضرید که یکی از حواس پنج گانهتان را در مقابل پول گزاف بفروشید، هر چند مقدار آن مانند کوه احد از طلا باشد. حقیقت این است که احسان های فراوانی بر شما ارزانی شده، اما افسوس که چشم پوشیدن را ترجیح میدهید. بدون توجه به غذایی گرم، آب سرد، خواب آرام و صحت خوب، احساس دلگیری به شما رخ داده و افسرده حال باقی می مانید. درباره آن چیزهای که آنرا ندارید فکر میکنید اما شکر آن چیزهای را که دارید به جا نمی آورید. از تشویش مبتلاء شدن به بیماریها خاطرتان میرنجد، در حالیکه کلید خوشبختی و نعمت های بیشمار را در دست دارید: فکر کنید و شکر کنید. " و در زمین نشانهاست یقین کنندگان را و در ذاتهای تان نیز آیا نمی نگرید." بیاندیشید در مورد فامیل تان، دوست هایتان و تمام دنیایی که در پیرامون تان است. " می شناسید نعمت خدا را باز انکار میکنید آنرا و بیشتر ایشان کافرانند." بی شک بعضی بندگان شکرگزار هم هستند " و قلیل من عبادی الشکور" (السبا رکوع ٢) لیکن حال اکثر آنها اینست که انعامات الله تعالی را می بینند و احسانات او را می فهمند مگر در موقع شکرگزاری و اظهار اطاعت همه چیز را فراموش می کنند. گویا قلباً می فهمند ولی عملاً انکار میکنند. فکر کنید و شکر کنید.
ترجمه از سخنرانی شیخ ریاض عبدالله القرنی .