بالا بلند - شعری از جواد زهتاب

این داغ تازه ایست بر آن کهنه داغ ها

بالا بلند رفتی از این کوچه باغ ها

سینه به سینه داغ نهادیم روی داغ

کوچه به کوچه پر شد از این اتفاق ها

وقتی نگاه میکنم از جای جای شهر

داغ تو روشن است به جای چراغ ها

پایان قصه ها همه تلخ است بعد از این

گم می کنند خانه خود را کلاغ ها

وقتی بهار می رسد از راه , آه آه

جایت چه خالی است در این کوچه باغ ها

آه ای چنار پیر در این فصل یخ زده

گل از گلت شکفت ولی در اجاق ها

عصر یک جمعهء دلگیر،دلم گفت

عصر یک جمعهء دلگیر،دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چرا لحظه ی باران نرسیده است؟

و چرا هیچ کسی در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،به ایمان نرسیده است و

 غم عشق به پایان نرسیده است.؟!

بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد:که هنوزم که هنوز است، چرا یوسف گمگشته

به کنعان نرسیده است؟

چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد،گل زخم نمک خورد،

زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم واندوه به انبوه فقط برد،زمین مرد،زمین مرد.

خداوند گواه است که دل چشم به راه است ،و در حسرت یک پلک نگاه است.

ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،

برسد کاش صدایم به صدایی

عصر این جمعه ی دلگیر وجود تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس،

تو کجایی گل نرگس؟!

به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است ،

زجنس غم وماتم ،زده آتش به دل عالم و آدم

ای عشق مجسم که به جای نم شبنم،

بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت ،

نکند باز شده ماه محرم که چنین میزند آتش به دل فاطمه، آهت.

به فدای نخ آن شال سیاهت ،به فدای رخت ای ماه !

بیا ،صاحب این بیرق و این پرچم و این روضه و این بزم تویی،آجرک الله!

عزیز دو جهان، یوسف در چاه ،

 دلم سوخته از آه نفس های غریبت ،

دل من بال کبوتر شده ،خاکستر پرپر شده،همراه نسیم سحری ،

روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی وسپس رفته به اقلیم رهایی،

به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی وخلاصه شود

آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؟

به خدا درهوس دیدن شش گوشه ، دلم تاب ندارد . نگهم خواب دارد ،

قلمم گوشه ی دفتر غزل ناب ندارد،شب من روزن مهتاب ندارد،

همه گویند به انگشت اشاره،مگر این عاشق بیچاره ی دلداده ی دلسوخته ارباب ندارد

؟

 تو کجایی؟ شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی

تو کجایی … تو کجایی … گل نرگس؟


      شاعر: سید حمید رضا برقعی        

قلب امام زمان را شاد کنید



 توصیه های اخلاقی آیت ‌الله العظمی میرزا جواد تبریزی(ره) به جوانان

 

سعی کنید با افراد متدیّن معاشرت کنید و با افرادی که فکر و حرکت آنها شما را به گناه می‌کشاند هم‌صحبت نشوید، و افکار شیطانی را از فکر خود محو نمایید. به معنویات روی آورید و در مجالس وعظ و خطابه شرکت کنید. اذکار خود را بیشتر کنید و در هر کاری از خدا کمک بخواهید.

 

شیطان همواره در کمین است، امّا انسان باید آنقدر تهذیب نفس داشته باشد که اجازه ندهد شیطان در او رسوخ کند و او را فریب دهد، لذا قبل از اینکه پشیمان شوید، شیطان را از خود برانید؛ زیرا خدای ناکرده اگر سریع به فکر خود نباشید، ممکن است نتوانید در آینده از القائات شیطان رها شوید. تا جوان هستید فرصت دارید خود را خلاص کنید.

 

ادامه مطلب ...

بیداری اسلامی و موانع آن در اندیشه امام خمینی ره

نویسنده: دکتر محمدحسن شیبانی‌فر

 

چکیده

مطالعه بیداری اسلامی و بررسی و تجزیه و تحلیل آن از مدت‌ها پیش در دستور کار قدرت‌هایی قرار گرفته که از آن احساس بیم و هراس داشته‌اند و هم اینان برای فهم و شناساسی بیداری اسلامی و یافتن راه‌های مقابله و انهدام و یا به انزوا کشاندن این موج، تلاش‌های گسترده‌ای را شروع کرده‌اند. بسیاری از صاحبنظران در پدیده‌ی جنبش‌های اسلامی معاصر معتقدند که انقلاب اسلامی ایران، یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در پیشبرد روند بیداری و آگاهی مسلمانان و ازدیاد فعالیت‌های مؤثر در جوامع عربی و اسلامی بوده است.

حدیث این ماجرا را رهبر معظم انقلاب، اینگونه ترسیم کرده‌اند: «قبل از انقلاب اسلامی در بسیاری از کشورها و از جمله کشورهای اسلامی، گروه‌ها و جوانها و ناراضی‌ها و آزادی‌طلبها یا ایدئولوژی‌های چپ وارد میدان می‌‌شدند اما بعد از انقلاب اسلامی، پایه و مبنای حرکت‌ها و نهضت‌های آزادی‌بخش، اسلام شد. امروز در هر نقطه‌ای از دنیای وسیع اسلام ـ‌ که جمعیت یا گروهی، به انگیزه آزادی‌خواهی و ضدیت با استکبار حرکت می‌کندـ‌مبنا و قاعده کار و امید و رکنشان تفکر اسلامی است

 

برخی از موانع بیداری اسلامی از دیدگاه امام خمینی(ره) عبارت است از:

 

1ـ تحریف اسلام و وارونه جلوه دادن مفاهیم دینی

2ـ حکام کشورهای اسلامی

3ـ‌تفرق

4ـ تحجر و جمود مقدس‌نماها

5ـ روشنفکرنماها

6ـ آخوندهای وابسته به قدرتها و دنیاطلب

ادامه مطلب ...

فکر کنید و شکر کنید

بیاد آورید احسان های عزت متعال را که شما را از فوق و تحت و براستی از هر جانب احاطه کرده " و داد شما را از هر چه خواستید و اگر بشمارید نعمت خدا را شمار نتوانید کرد آنرا، هرآئینه انسان بسیار ستمگار ناسپاس است. "

صحتمندی، امنیت، رزق، لباس، آب و هوا – همه دلات میکنند براینکه این دنیا برای شما ساخته شده، با اینحال از آن پی نمی برید؟ هرچه زند‌گی عرضه میکند دارای آن هستید، لاکن باز هم غافل از آنید" آیا ندیده‌اید که خدا مسخر کرد بر شما آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، و تمام کرد بر شما نعمت های خود را آشکارا و پنهان. و از مردمان کسی هست که مکابره میکند درباره خدا بدون علم و هدایت و بغیر کتاب روشن." دو چشم، زبان، لبها، دو دست و پاها را در اختیار دارید." پس به کدام نعمت های پروردگار خود شما هر دو (انسان ها و اجنات) تکذیب میکنید؟"  آیا گاهی بدون پاها راه رفتن را تصور کرده میتوانید. در حالیکه شما با خاطر آسوده به خواب میروید، بسا مردم‌ها در بستر بیچارگی و پریشانی شب تا سحر پهلو میگردانند. آیا شما فراموش میکنید... که شما از طعام های لذیذ و نوشیدنی های گوارا لذت میبرید، چه بسا مردمان از فرط بیماری و کسالت به خورد و نوش تمایلی ندارند. فکر کنید در باره حواس دید و شنید که خداوند شما را واقف آن گردانیده. به جلد صحتمندتان متوجه شوید او از امراض جلدی که خداوند شما را رهانیده شکر کنید. باز به قوه استدلال و برهان که از آن بهره مندید بیندیشید و بیاد آورید آنان را که به بیماری های روانی مبتلاء میباشند. آیا حاضرید که یکی از حواس پنج گانه‌تان را در مقابل پول گزاف بفروشید، هر چند مقدار آن مانند کوه  احد از طلا باشد. حقیقت این است که احسان های فراوانی بر شما ارزانی شده، اما افسوس که چشم پوشیدن را ترجیح میدهید. بدون توجه به غذایی گرم، آب سرد، خواب آرام و صحت خوب، احساس دلگیری به شما رخ داده و افسرده حال باقی می مانید. درباره  آن چیزهای که آنرا ندارید فکر میکنید اما شکر آن چیزهای را که دارید به جا نمی آورید. از تشویش مبتلاء شدن به بیماری‌ها خاطرتان میرنجد، در حالی‌که کلید خوشبختی و نعمت های بیشمار را در دست دارید: فکر کنید و شکر کنید. " و در زمین نشانهاست یقین کنندگان را و در ذات‌های تان نیز آیا نمی نگرید." بیاندیشید در مورد فامیل تان، دوست هایتان و تمام دنیایی که در پیرامون تان است. " می شناسید نعمت خدا را باز انکار میکنید آنرا و بیشتر ایشان کافرانند." بی شک بعضی بندگان شکرگزار هم هستند " و قلیل من عبادی الشکور" (السبا رکوع ٢) لیکن حال اکثر آنها اینست که انعامات الله تعالی را می بینند و احسانات او را می فهمند مگر در موقع شکرگزاری و اظهار اطاعت همه چیز را فراموش می کنند. گویا قلباً می فهمند ولی عملاً انکار میکنند. فکر کنید و شکر کنید.

 

                                                                  ترجمه از سخنرانی شیخ ریاض عبدالله القرنی .